خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

جوجه کوچولو داماد می شود

یعنی تو زوزو کوچولو من، اینقدر مرد شدی و بزرگ شدی که ما قراره برات بریم خواستگاری؟ وقتی بهم گفتی که گفتن بیا انگار دنیا رو بهم دادن. اینقدر خوشحال شدم که جیغ کشیدم. اینقدر خوشحال شدم که تو اتاقم توی شرکت برای خودم کلی بالا پایین پریدم. حالا تو زوزو کوچولوی من که همیشه یواشکی از بچه گی مراقبت بودم اینقدر مرد شدی که قرار کت و شلوار بپوشی، دسته گل دست بگیری و بریم برات خواستگاری!!!! خدای من! باورش خیلی سخته خیلی زیاد. کاش مامان بود. کاش مامان بود و می دید و می خندید. کاش و هزار کاش... دم دمه های تیر ماه که بچه هانی بدنیا بیاد، دمدمه های تابستون که ایشالا نامزد کنی انوقت که من بغض دو ساله ام می ترکه... می ترکه مامان نیست که به هانی بچه داری یاد بده، مامان نیست که به تو زن داری یاد بده و مامان نیست که جواب بغض های فروخورده منو بده... مامان نیست... دیگه هیچ وقت هیچ وقت نیست...

ولی خوشحالم. برای تو جوجه کوچولو خوشحالم....

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ساعت 12:59 http://ttp://mojahedsabz.persianblog.ir/

سلام
شما رو از وبلاگ خانم " پروانه وحید منش" شناختم. کارتون جالبه . اگه خواستید منو لینک کنید.

مهربان چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 07:48 http://fereshtehnejaat.persianblog.ir

مادر ... خیلی سخته. اما خدا هست . خدا همیشه هست و خدا هست بالای سر همه مون. من همیشه وبلاگ شما رو می دیدم. و نوشته هاتون. شما دختر خیلی با شخصیت و متینی هستید. اگر دوست داشتید به من سر بزنین. خوشحال می شم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد