خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

نمی دانم این خودسانسوری مسخره که باز در همه وجودم رشد کرده چیست و این سردردهای پیاپی شبانه که امان زندگیم را بریده برای کیست ...سخت خسته ام و تنها از این روزهای سرد ...کاش باز در خیابان های خاطره رها می شدم و رها تر از باد در میانه سبزه ها می دویدم...کاش... و سخت دلتنگم ...دلتنگ حضور حتی لحظه یی مادر