خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

تا همیشه دنیا ۴ بهمن تولدت هست...

هانی زنگ می زنه، سعی می کنه بخنده ولی ته صداش یک غم دردناکیه... از زبان پرنیا با من حرف می زنه و می پرسه که بریم بهشت زهرا... اشک در چشمانم... همیشه تا اسم بهشت زهرا می آید اشک در چشمانم بی تابی می کند... دلم تنگ است خیلی تنگ... می روم و مثل همیشه خودم را با آب دادن به گلها سرگرم می کنم... دلم می لرزد... و مامان تولدت مبارک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد