خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

امروز یکم بهترم

نمی دانم چرا اینطور شده ام! دمدمه های رفتن همه از شرکت که می شود من تازه حال و حوصله کار کردن پیدا می کنم. سردردم بهتر می شود و آرامشم به من بر می گردد وقتی که همه رفتند. امروز دانشگاه نرفتم و ماندم خانه ! خوابیدم! مردشور این قرصهای کلد استاپ را ببرند که مثل چی خواب آور است. حالا یکم امروز حالم بهتر است. نشسته ام سر فرم های خروج از سازمان و آنالیز آنها. بعضی روزها بد دلم تنگ می شد خیلی تنگ ... درست مثل امروز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد