خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

طعم گس خرمالو

                                                                                            

دلشوره یی عجیب همه روزهایم را سرشار کرده است  ، دلشوره یی از همه نیستن ها و هستن ها و بودن ها و نبودن ها. گیجم و منگ. انگار گسی خرمالویی که از حیاط خانه همسایه دزدیده بودم و بی مهابا جلوی چشمانت لهش کرده بودم، در زندگیم پخش شده است و من مات ماتم از این کیش های بی پایان زندگی. طعم گس خرمالوی دزدی حالا سالهاست که با من است و این منم که در همه پستوهای ذهنم بدنبالت می گردم، شاید که در چشمان مست و گست خیره شوم و سرپا بشاشم به همه عشق های دختران باکره شهرم که تو باورت بشود می شود زنی تنها در آستانه فصلی سرد بود و عاشق شد. عاشق چشمانی که مست نیست و گسی خرمالو در آنها موج نمی زند. دلشوریی عجیب همه روزهایم را از خودش و از وجودش آبستن کرده است. انگار باز برای بار صد و هشتاد و سوم باردار شده ام. باردار گسی درخت خرمالویی که در حیاط پشتی خانه پدریم کاشته بودم و هر سال چوب خطی می کشیدم بر رویش یعنی که یک سال بی پروا تر شده ام. حالا اسیر همه گسی خرمالوهای عالم و آدم شده ام. زندگی ام شده است گس و من دلم شور می زند. شور چشمانی که اینبار گس نیست و مست نیست و بی مهابا همه روزهایم را مثل بازار مسگرها شلوغ می کند و درهم و بر هم. یکی بر مس می کوبد و دیگری بر آهن گداخته و من مثل دیوانه یی زنجیری در این وادی می دوم شاید که، شاید که از نفرین گسی روزهایم رهایی یابم، ولی نه نجات دهنده در گور خفته است و من از شراب خرمالو ده ساله پدر مست شده ام...

 

ابری نیست، بادی نیست و من دچار روز مرگی شده ام. روزمرگی که آرام و آهسته بعد از آن همه سال وبا به سراغم آمده است و حالا از باکرگی عشقهایم فقط و فقط صد و اندی جفت چشم در خاطره نوبالغم جا مانده است و گسی خرمالویی که مرا مست کرد و به نیستی برد.روزمرگی آرام و آهسته خزید در روزهایم و من اسیر همه نیست ها شدم. نشستم لب پنجره  باران نزده خاطرات یخ زده ذهنم و چشم دوخته ام به چشمانی که نه مست است نه گس و هیچ راه فراری نیست .اینبار باید تسلیم شد و دست ها را به نشانه تسلیم بالا برد و فریاد زد من باختم . من همه خاطراتم را ، همه باکرگی عشقهایم را ، همه گسی خرمالو های زندگیم را، همه و همه را به تو باختم و تسلیمم. حالا بیا و بشین و کمی این بازار مسگرهای زندگیم را از این گسی خرمالو های له شده زیر پای عابران بی توجه خیابان شریعتی پاک کن، که مدتهاست دستم را زیر چانه ام زده ام و نشسته ام و تک تک خرمالو ها را می شمارم. خرمالو های که زیر پا دختر چکمه پوش که فقط به فکر تبرج بود له شد، صدایی مثل ضجه های زنی که به او تجاوز شده است می داد . و آن خرمالو کوچک و ریز که زیر پای پاسبانی که بدنیال دخترک چکمه پوش می دوید له شد، صدایی مثل صدای تیر رها شده از فشنگ کمری سرهنگ داد و گوشم از صدای ناله یی زنی تنها و بی کس و سرهنگی مستبد پر شد...

 

چشمانم شماره اش شده است 10.5 شایدم 12.5 نمی دانم. فقط این را می دانم که دیگر از دور نارنگی و خرمالو را تشخیص نمی دهم و گسی خرمالو حالا مدتهاست جایش را به تلخی مرگ داده است. مرگ یک پسرک نابالغ که تازه پشت لبهایش سبز شده بود خیلی تلخ است و من این تلخی را مزه مزه می کنم تا خوابم  ببرد...

 

خوابم می برد. باز بازار مسگرها و همه خرمالو های عالم و آدم ...باز من تنها و اسیر کلمات بی سر و ته...

 

خوابم نمی برد. غلت می زنم. از این پهلو به آن پهلو. کتاب ورق می زنم. پشت چشمانم سنگین شده است. تو می آیی و می گویی اولین جشنمان مبارک و من می خندم و می گویم چرا چشمانت مست و گس شده است. می خندی و دستم را میگیری و می گویی بیا چرخی در بازار مسگرها بزنیم و من می ترسم و می لرزم...

و من سالها است زندگیم دستخوش دلشوره یی عجیب شده است و طعم گس خرمالو...راستی تو ندید خرمالوی له شده در دستم را؟

پ.ن: بی حوصله ام ...همین و بس !

نظرات 16 + ارسال نظر
داراب شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 03:29

چه تقلید مسخره و خنده داری از داستان نویسان و شاعران کردی!

داراب شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 03:30

به جای ادا در آوردن، مثل خودت حرف بزن

کمپین در بند شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 13:46 http://campaigndarband.blogfa.com/


بازداشت راحله عسگری زاده و نسیم خسروی، دو عضو کمپین یک میلیون امضا
ادامه را در وبلاگ بخوانید

صدف شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 23:51 http://2tee.blogfa.com

سلام ریحانه جان
فقط اینو بگم تو تنها نیستی !!!!!!!!!!

عبدالرضا احمدی یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 20:01 http://abdorezaahmadi.blogfa.com

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذرنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
بوی یاس جانماز ترمه ی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تانخورده ی لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه ها
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آب تنی
...با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم، با اینا بهارو باور میکنم

مریم مجد دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 00:12 http://www.maryammajd.persianblog.ir

سلام دوست خوبم!
بابت آشنایی با بلاگت خیلی خوشحالم!
و واقعا به نوشتهات عادت کردم!
شاد باشی!
لینک شدی دوست خوبم

علی کلائی دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 11:39 http://navaney1.blogspot.com

دختر تو چرا بی حوصله ای ؟ زبان ها را بریده اند دختر(م) . بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر . مطمئن باش ریحانه . مطمئن .
سلام ما را ابلاغ کن .
موفق باشی
یا حق

فرید دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 13:05 http://aazaadbaash.blogfa.com

باز باید داد را از سر گرفت

باز باید دست یکدیگر گرفت


بایدم فعل شهامت هر نفس

تا رها گردد کبوتر از قفس

این دوبیت اول اولین شعر منهادامشو بخونید و نظر لطفا
آزاد باشید

لینک شدید

پروانه دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 15:24

بوی تلخ بی خیالی پیچیده در مشامم

واگویه دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 19:46

http://vagouie.blogfa.com/ آیا انتخابات واقعا" مهم است؟!

مهرداد سه‌شنبه 30 بهمن 1386 ساعت 02:16 http://shahidayeshahr.blogfa.com

در لجنزار گل لاله نخواهد رویید!

فکر نان باید کرد

وهوایی که دران

نفسی تازه کنیم!


لاله پنج‌شنبه 2 اسفند 1386 ساعت 09:06 http://wildtulip.blogfa.com/

ممنون از لینک.
ریحانه ی حقیقی بمانی.

قاصدک جمعه 3 اسفند 1386 ساعت 18:00 http://moobarez.blogspot.com


بابک دادبخش ، زندانی اعتصابی در آستانه مرگ
امروز این خبر را حامل هستم برای نجات جانش بنویسد

محمد صادقی جمعه 3 اسفند 1386 ساعت 19:12 http://tahneshin.blogfa.com/

http://tahneshin.blogfa.com

نوروز آزادی جمعه 3 اسفند 1386 ساعت 22:56 http://www.azadinews.org/noroozeazadi/

زندان پاسخ اندیشه نیست !
دعوتی رفیق !!!
زمان همدلی است ... نوروز 87 نوروز آزادی خواهد بود ، اگر من و تو بخواهیم ...
حمایت کنید..
لوگوی نوروز را در بلاگ خود بگذارید ...

ج.ا.ا سه‌شنبه 7 اسفند 1386 ساعت 19:45 http://himeh.blogfa.com

به اعدام فرزاد کمانگر اعتراض کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد