خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

۱۰ بهمن...

آخر چگونه می شود مردانی را کشت، که نجابتشان از اسب های جهان، سواری می گیرد

زمستان است.زمستانی سرد و تلخ. گویی صد ها سال است خورشید در پس ابرها  زندانی است و فردا را  نویدی نیست. زمستان سردی است و نه سلامت را پاسخ می گویند نه حتی کلامی سخن و انگار این زمستان سرد و تلخ و سیاه نمی خواهد شهر مرا را ترک کند. این سرما نه از سردی هواست که از نبود شما در شهر است. ابرهای سیاه سایه افکنده اند بر شهر و بر دل های نگران ما. شما در این سرمای استخوان سوز، در کنج خلوت و ساکت سلول های انفرادیتان به حقیقتی می اندیشید که در پس خروارها برف مدفون شده است و ما فقط به یک واژه می اندیشیم : آزادی شما .  شمایی که دغدغه نان نداشتید و دغدغه هایتان از جنس عدالت بود و آزادی.میخواستیم شهر را با هم آذینش ببندیم برای بهار ، ولی حالا رخت سیاه پوشیده است بر اسارت شما مردان و زنان آفتاب  و ما هم بر اسیران کربلا می گریم و هم بر اسیران اوین . حالا ما هم مثل  همه دختران و پسران شهرمان که ،در پی قرصی نان شهر را می دوند،شهر را جستجو میکنیم و فریاد می زنیم ، شاید که کمی عدالت  بر ما نازل شود و شما  ترجمان جدید از آزادی را برایمان به ارمغان بیاورید.

ولی این زمستان سر خواهد آمد  و چلچله ها در باد خواهند خواند  و فردا را امیدی هست چرا که زمستان می رود و این سیاهی و سردی بر دل حاکمان میماند و آزادی بار دیگر سرود خواهد خواند. می دانیم که خواهید آمد و دست در دست هم بر پایان زمستان سرود خواهیم خواند . آن روز را به انتظار نشسته ایم و برایتان شهر را چراغانی خواهیم کرد چرا که در باورمان نمی گنجد که زمستان ماندی باشد و زمستان را بهاری در پی نباشد. پس امید دار رفیق به فردایی که خواهد آمد و شما خواهید آمد و گل سرخ خورشید باز خواهد آمد و شب گریزان می شود. پس امید دار دوست من که لاله ها از خاک سر در خواهند آورد و شب را پایانی هست.

 

نظرات 13 + ارسال نظر
اشکان چهارشنبه 10 بهمن 1386 ساعت 16:03 http://negahebihejab.blogfa.com

ریحانه خوبم ،
این زمستان سر خواهد آمد و چلچله ها در باد خواهند خواند و فردا را امیدی هست چرا که زمستان می رود و این سیاهی و سردی بر دل حاکمان میماند و آزادی بار دیگر سرود خواهد خواند ،

شاد زی

مریم پارسی چهارشنبه 10 بهمن 1386 ساعت 18:10 http://abhayesepid.persianblog.ir/

ریحانه ی عزیزم! ممنون از لطفت و نوشته ی فهیمانه ات. به امید روزی که شهر را چراغان کنیم...

علی جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 02:06 http://neomosalman.blogfa.com

درود...

علی کلائی یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 12:14 http://navaney1.blogspot.com

ریحانه عزیز ! روزگار به خواهد شد . امید این روزها تنها سرمایه ماست . امید ریحانه عزیز
شرمنده نگرانت کردم . وقتی بدون هماهنگی آدم رو میگیرن همین جوری میشه دیگه ! :ی
موفق باشی
مراقب اخوی گل ما باش :ی
یا حق

علی کلائی یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 12:15 http://navaney1.blogspot.com

راستی اگر لینک من رو اصلاح کنی که ممنونت میشم
یا حق

پروانه یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 19:19 http://iranprison.blogspot.com

اینجا زمستان است عزیزم...

ارشیا یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 23:36 http://symptom.persianblog.ir/

فکر می کردیم امید هست. انقلاب کردیم. ارضاء شدیم. امیدها کشته شدند و باز دنبال امید می گردیم ( حال چه ۷۰ تهران باشد چه اکتبر رئسیه و چه چین و ...)
این فضاهای رویایی به نظرم فضای سیاسی را صرفا به حد وعده های شاعرانه فرو می کاهد.
سر خودمون که نمی تونیم گول بمالیم. واقعا امیدی هست؟
آیا آزادی اصلا تحقق پذیر است؟
من می گویم که نیست...
آزادی- عدالت و ... ذاتا تحقق ناپذبرند.
البته این نباید بهانه ای بر ضد کنش سیاسی باشد بلکه این نگرش منجر به هر چه رادیکال تر شدن فعالیت سیاسی می شود. اما نه خوشبینانه و نه با غرغر و آه.
ما قما می کنیم. قمار بر سر مفهومی تحقق ناپذیر... یعنی قمار بر سر محال.
اینجاست که فعال سیاسی واقعا هیچ منافعی ندارد....

مهرداد سه‌شنبه 16 بهمن 1386 ساعت 01:35 http://shahidayeshahr.blogfa.com

زمستان نمی پاید!

ترانه سه‌شنبه 16 بهمن 1386 ساعت 15:21 http://www,peymanfattahi.blogfa.com


مرگ مشکوک رامین فتاحی برادر استاد عزیزمان همه را متاثر کرد، رامین فتاحی برادراستاد پیمان فتاحی مسول جمعیت آل یاسین که در امتداد بازداشت ایشان
( استاد فتاحی) توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده بود. چند روز پیش به علت تشدید بیماری کلیوی که در زمان بازداشت 45 روزه اش در زندان اوین به طرز مشکوکی گریبانگیرش شده بود درگذشت. بنا به گفته منابع موثق همسر و خانواده رامین فتاحی تحت فشارهای شدید از سوی وزارت اطلاعات هستند تا هر نوع ارتباط میان بروز بیماری و در انتها مرگ ایشان را با زمان بازداشت و بستری شدن در بهداری اوین را انکار کنند.
پیمان فتاحی (استاد ایلیا) مسول جمعیت بزرگ آل یاسین است که 6ماه در زندان انفرادی اوین ( بند 209)تحت شدیدترین شکنجه های روحی و روانی، قرار داشته و در تاریخ 30/8/86 با وثیقه 300 میلیون تومانی آزاد شد و اما در حال حاضر گزارشات رسیده، حاکی از این است که استاد پیمان فتاحی به دلیل وخامت اوضاع جسمانی و شدت خونریزی ها، در بیرون از زندان به سر میبرند، لازم به ذکر است که قرار است به زودی دادگاه ایشان تشکیل شود و بنا به نظر مطلعین موضوع، حکم دادگاه ایشان، قطعا اعدام خواهد بود.
افسوس و صد افسوس از عزیزانی که یکی پس از دیگری قربانی، جلادان خون آشامی میشوند که به نام دفاع از اسلام و در حقیقت برای حفظ منافع خود دست به کشتار پنهانی و آشکار فرزندان مومن این مرز و بوم میزنند و اینان همان خوارجی هستند که با ظاهر زاهدانه و قلبهای تیره و چشمان کور شده از تعصبشان ضربه شمشیر زهز آلوده را بر فرق علی( ع) فرود آوردند، اینان همان معاویونی هستند که چهره کریه شان را پشت قرآنهای به نیزه کشیده شده پنهان ساختند تا مومنین را فریب دهند، مولایشان را بی اعتبار سازند تا به راحتی او را به قتل برسانند. آنهم به گونه ای که ردپای برجا نمانده باشد، تا کسی به کین خواهی برنخیزد.
اما از یاد برده اند آنانکه ایمان آورده اند، ایمانشان را با سلاح معرفت و در مآمن وفاداری بیمه کرده اند، آنان نمیدانند که خدا با ماست...
از اینجا و با تمام وجود فریاد میزنیم که به امید و توکل بر خداوند یگانه، او را تنها نمیگزاریم و تا آنجا که در توان داریم در بی اعتبار سازی این توطئه میکوشیم



زفان شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 20:44 http://www.zofan.blogfa.com

با سلام خدمت خانم حقیقی
اسمم زفان باد صباست. یه دوسالی هست که وبلاگ نویسی پیشه کردم. دانشجو هستم. خودم رو یک ملی مذهبی تمام عیار می دونم. مخالف اینم که با نام اسلام دارن ریشه اسلام رو می خوشکونن. از هرچی ملاست بدم می یاد. وبلاگ شما رو از بین پیوند های اشکان در وبلاگ نگاه بی حجاب انتخاب کردم. چون دوستان اشکان دوستان من هم هستن. امیدورارم با قدم گذاشتن به کلبه بنده من رو سرافراز کنین. امیدوارم پیشنهاد لینک منو هم رد نکنین.

حقیقت تلخ یکشنبه 21 بهمن 1386 ساعت 19:58

ناامیدم در این سر زمین اریایی
انگار همین وضعیت ، ماندگاری پیشه کرده است
ترانه ، انتیا ، عطیه ، ریحانه ، ........مارگریت هم
اسلامی مذهبی ملی اریایی ، تشریف دارند
زفان هم از راه رسید
لیست نا امیدی و یاس تکمیل شد
مذهبش ملی و ملیتش مذهب گشت
چه انتظار بیهوده ای ، پرورده اقتصاد خری
معنویت هپروتی پای منقلی
چه محصولی تواند ، داد ؟

عبدالرضا احمدی پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 11:21 http://abdorezaahmadi.blogfa.com

سخن از پچ پچ ترسانی ظلمت نیست
سخن از روزست و پنجره های باز و هوایی تازه
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور
سخن از دستان عاشق ماست که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم
بر فراز شبها ساخته اند
فروغ فرخزاد

فرید پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 22:50 http://aazaadbaash.blogfa.com

ای اختران که غرق در تماشایید

این کودک من است که بیمار است

شب تا سحر نخفتم و می بینید

این دیده ی من است که بیمدار است
آزاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد