خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

روزگار غریبی است دکتر جان

بنفشه پشت میله ها دوباره در ۲۰۹               درخشش هزار و یک ستاره در ۲۰۹

طنین ( زنده ام هنوز) صدای ( من نمرده ام)     شکستن سکوت یک هزاره در ۲۰۹

گلوله های آتشین برای مرگ تیرگی                نهان شده کنون به هر کناره در ۲۰۹

هوای درس و مدرسه،فضای کار و کارزار        دوسطر مشق پاره پاره ، پاره در ۲۰۹

به دست پرتوان زن، بنام تو ، بنام من              کشیده شد هزار و یک نگاره در ۲۰۹

خروششان خروش رود،صدایشان یکی سرود        خزان شکست ، نغمه بهار در ۲۰۹

دو آفتاب پر فروغ نهان به زیر چشم بند        سقوط شب فقط به یک اشاره در ۲۰۹

                                                         ...

امیر کبیر در بند است ، علامه در تعلیق و بروجردی بر سر دار...روزگار غریبی شده است دکتر جان.  می دانی دکتر در این زمانه که پاسخ اعتراض زندان است و شکنجه و اعدام، نفس را باید در سینه حبس کرد و رشد جوانه تفکر را در پستوی خانه پنهان. می دانی دکتر این روزها زن را به اسارت می برند و دانشجو را به بند می کشند. روزهای بدی است خیلی بد...و شاید که نه بطور حتم بهتر است بگویم بیشتر این نظام در هم ریخته را تو پایه گذاشتی. برایت خیلی احترام قائلم آنقدر که جلویت سر تعظیم فرو دمی آورم ولی باور کن دکتر جان که شاگردان تو اند که سرزمینم را چنین به تاراج می برند. روشنفکر دینی ؟ مگر اسلام با روشنفکری جور در می آید دکتر جان ؟ آقایان اصلاح طلب که دایه دار روشنفکر دینی بودند، همه شاگردان تو بودند و محافظه کاری آنها بود که هجده تیر را رغم زد و یارانم را اسیر بند کرد. آن روزها که آقایان از ترس سوراخ موش را به قیمت گزافی می خریدند یادشان رفته بود که قرار است اصلاح شویم ! همه ما دکتر جان...

حالا دانشجو را در اوین شکنجه می کنند ، به انفرادی می برند و رفقای تو ، همفکران تو فقط می گویند امیدوارند که دروغ باشد ، امیدوارند و فقط امیدوارند که یقین شرایط سخت رفقایمان در خونمان جاری است...دکتر جان برای نسل اسیر وطنت چیز دیگری می خواستی نه؟ شایدم همین را می خواستی؟

امروز جلاد پایش را بر گلوی دانشگاه می فشارد و یارانت لبخند می زنند...یارانت جنبش دانشجویی را اباطیل می خوانند و این دست نسلی که تربیتش کردی... خوب می دانی انفرادی یعنی چه ؟ اعتراف به کار نکرده یعنی چه ؟ حالا جلاد با سر رفقایم رفته که اعتراف بگیرد ولی فرزندانت سکوت پیشه کردند . چرا ؟

دکتر جان روزگار غریبی است...

 

پ.ن: هنوز یارانمان در بندند...فردا دیر است امروز فکری کنیم...

پ.ن: نامه سرگشاده عباس حکیم زاده را بخوانید...

پ.ن:این تصاویر همه وجودم را به مصاف با بی عدالتی برد...

پ.ن: روزهای جدیدم در خانه جدید ، در سکوت و تنهایم در چهار دیواریم برایم لذتی عجیب را  رقم می زند...حالا منم و دیوار ها ...حالا منم و تنهایی...حالا منم و سکوت...حالا منم و نوشته هایم...راه می روم...دراز می کشم...می خوانم...می خندم...روزهای جدیدم را در همیشه بهار تو برایم رنگین کردی عزیز نو یافته ام...تا جاویدان دوستت دارم مریمم...

ریحانه حقیقی

نظرات 15 + ارسال نظر
محمد ایرانی یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 18:05 http://www.sedayekhamoshi.blogfa.com

با دورود فروان:
دکتر شریعتی کاش نمیمرد و امروز خود بود و میدید که پایه های بنایش امروز چه شده است آیا اگر دکتر شریعتی هم اکنون در بند ۲۰۹ نبود...اسکولیوز
عباس حکیم زاده عزیز با درد اسکولیوزش می دانم چه دردی دارد درد ستون فقرات اما نمی دانم در بند ۲۰۹ چگونه باید آن را تحمل کرد

[ بدون نام ] یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 18:07

دورود فروان:
دکتر شریعتی کاش نمیمرد و امروز خود بود و میدید که پایه های بنایش امروز چه شده است آیا اگر دکتر شریعتی هم اکنون زنده بود جایش در بند ۲۰۹ اوین نبود...
عباس حکیم زاده عزیز با درد اسکولیوزش می دانم چه دردی دارد درد ستون فقرات از کودکی این درد را دارم اما نمی دانم در بند ۲۰۹ اوین چگونه باید آن را تحملش کرد

لاله یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 22:38 http://laleh66.persianblog.com/

ما را چه می شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حسام یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 23:34 http://dorj2.blogfa.com

سلام. حال شما؟ پیدات نیست؟ پست جالبی بود. راستی دارم در مورد تعریف روشنفکر از نگاه دکتر کار می کنم. امید وارم چیز جالبی بشه. به همه سلام برسون.
موفق باشی

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 00:41 http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 00:41 http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 00:41 http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

پروانه دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 01:20 http://iranprison.blogspot.com

شریعتی اگر چه جاده صاف کن ولایت فقیه بود اما من فکر می کنم او بیشتر یک تئوریسین بود تا سیاستمدار . سهم او از آنچه امروز درفضای اصلاح طلبان می گذرد بیشتر از خاتمی و حجاریان و کدیور و سروش نیست . باید سر پیکان را به طرف زنده ها گرفت تا آنها تن شان کمی بلرزد ....
شریعتی در پس حادثه ۲ خرداد دچار استهلال عجیبی شد و تقدسش را از دست داد. انگار جامعه به بلوغ رسید و از شریعتی عبور کرد . باید عبور می کرد . اما عزیز شریعتی تنها تئوریسین این قصه نیست این مساله ریشه ۱۰۰ ساله تاریخی دارد

زینب ساداتیان دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 20:09

تا آزادی پلی تکنیکی ها ...

مدیار سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 02:03

اشتباه نکن. شریعتی شکنجه گر تربیت نکرد. پیشنهاد غسال خانه درست کردن هم نداده بود. به هیچ کس این چیزها را یاد نداده بود. اگر آن ها شاگردان بدی بودند به دکتر عزیر ربطی نداشت. همه‌ی نوشته‌ات بدین مضموم اشتباه است

علی کلائی سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 12:28 http://navaney.blogspot.com

شاگردان شریعتی نبودند که این چنین در این ۲۸ سال جنایت کردند . این اقایان اصلاح طلب که فرزندان خمینی اند و همراهان مطهری شاگردان شریعتی رادر کانون ابلاغ و موحدین انقلابی و ارمان مستضعفین به سلاخی کشیدند و کشتند و زندان کردند . تقی رحمانی و رضا علیجانی و هدی صابر از دانشگاه اخراج شدند . مجید شریف و احسان شریعتی و بسیاری دیگر از ایران فراری شدند و علی قاسمی و هزاران علی قاسمی ۹ سال ۱۰ سال و شاید بیشتر و یا کمتر را در زندانهای خمینی آنهم با بازجویی همین اصلاح طلبان امروز و برادر مظفر آن روزها که بعد شد سعید خاج حجاریان (بازجوی اوین) گذارندند .
اینان کلاشانی دروغ گویند . شاگردان شریعتی را امروز برو ارشاد و غم سالیان را بر چهره شان ببین .
در ضمن
شریعتی تئوریسین ولایت فقیه نبود . او امر شورا را در دوران غیبت مبنای حکومت میداند . خوب بخوانید و بعد قضاوت کنید . پنبه سخنان مسئول اصلی کودتای انقلاب فرهنگی یعنی آقای سروش امروز دیگر زده شده . این حرفها را ایشان در سالهای دهه هفتاد به شریعتی نسبت داد . دامان شریعتی از این گونه اتهامات پاک است .
فرزندان امروز پلی تکنیک هم مانند فرزندان آن روز شریعتی زیر تیغ جلادند . جلادی که آن روز تاجداشت و امروز عمامه
باید کاری کرد
یا حق

حقیقت تلخ چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 01:04

گفتم که به شهر اتش افروخته ای
این شیوه بگوی از که اموخته ای
خاموش به من گفت کجا دانستی
ای راهگذر مگر تو دلسوخته ای
ریحانه ما نزدیک است که به این انبار باروت ، اتشی بزند ...
بعد میایم و بخود و به شما می گویم ...!!

حقیقت تلخ چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 19:18

گفتم که می ایم و می کوبم و به خودم می گویم ...
ایا شریعتی در رفتن شاه و امدن خمینی و استقرار حکومت شیعه صفوی بعد از نزدیک به چهار صد سال ، در ایران ، نقشی نداشت ؟
جواب این معضل از طرف دین تفکر های دانشگاهی ، پیچیده و منفی است ..
ایا شریعتی جامعه جوان باسواد دانشگاهی ایران ۵۴ تا ۵۷ را بدین و بخصوص شیعه دوازده امامی خوشبین و راغب نکرد ..؟
سازمان مجاهدین خلق از برکت تز های شریعتی بود که هزاران جوان دانشگاهی را به صفوف مذهبی از نوع کراواتی دانشگاهی بازاری ، انباشت ...
دیگر اخوند حوزه ای نبود که با حلال و حرام تمام مسائلش را حل کند ، این اخوند کراواتی در قالب مذهب از ارزش اضافی مارکس و استثمار کارگر حرف می زد ، ساواک هم ازاد گذاشته بود که چه بهتر ، لجن مالش کن ، مذهب انهم اسلام که رهبر اولیه اش محمد یک تاجر بازاری و مال و ملک و کنیز دار بود ، و مکتبش هم همان تز بازار و تجارت ازاد است ، از مارکس بگوید ، خیلی بهتر از ، دانشجوی بی دین و کارگر اگاه است ، همان هم شد ، زمانی رسالت شریعتی به پایان رسید ، دیگر وجودش لازم نبود ، و بطور مشکوکی که هیچوقت معلوم نشد چرا و چگونه ؟ در لندن به قتل رسید ...
طالقانی اما مهره مذهبی و اخوند دیگری بود که این موج جوان و باسواد و تا حدودی اگاه دانشگاهی را با رام کردن و خوشبین نمودن به رفئت و رحمت اسلامی ، انان را به سلاخ خانه اسلامی کشاند ، لاجوردی ، محمد کجویی ، حاجی داود و .... سلاخان اسلامی به جان اندیشه و دانش افتادند و بهانه شان هم اعلام مبارزه مسلحانه مجاهدین شد ....

امیرحسین چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 20:22 http://daftarema.blogfa.com/

خوب باشه شریعی فحش خورش خیلی خوبه. پروانه ی عزیز وقتی من به ورجاوندی که در نامه به خاتمی خواستار «تبعید» معلمهای ترک از آذربایجان شده بود گفتم شووینست ژست علمی گرفتی و گفتی: «مدرک بیار دلیل بیار» .اما الآن خیلی راحت و بی دلیل می گی: «شریعتی جاده صاف کن ولایت فقیه بود». آفرین به این روحیه ی علمی. شریعتی که واضع نظریه ی «اسلام بدون روحانیت» بود چطوری شده «جاده صاف کن ولایت فقیه»؟ دست شما درد نکنه. عیبی نداره. شاید هم مشکلات ما با تهمت زدن به شریعتی حل بشه.
و شما :
ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید !
پس از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت.

حقیقت تلخ چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 23:28

امیرحسین عزیز ، کسی فحش نداده که خوری و نه خوری اش خوب باشد ...
شریعتی ، اسلام بی اخوند نمی خواست ، بلکه اخوند کراواتی و با لباس مدرن و افکار مخلوطی از علم و مخلوط بیشتری از مذهب می خواست ...
همکارانش در حال حاظر در امریکا روی تز « طراح باهوش » که همان الله اسلامی و یا خدای معمولی خودمانی باشد ، کار می کنند ، دنیایی انترنتی دیگر الله و یا خدایی که حتا تاریخ نمی داند را نمی پذیرد ........« در کتابهای « اسمانی » تاریخ انسان به پنج هزار سال هم نمی رسد ...»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد