جلویم را می گیری. با خشونت نگاهم می کنی. دستت را دراز می کنی و مقنعه ام را به جلو می کشی می گویی آفرین اینطور بهتر است...بعد با نگاهت مانتوم را وجب می کنی نه این دیگر نمی شود مانتوی تو نیم بند انگشت از حد مجاز کوتاهتر است باید عوضش کنی...بعد می روی به سراغ شلوارم...این مظاهر غرب چیست که به پا کردی؟ چرا جلوی شلوارت پاره است؟ تو رپی؟ باید تعهد بدهی که دیگر اینگونه به خیابان نیایی و الا می بریمت وزرا...حالا نوبت صورتم است...وا اسلاما..این همه آرایش برای چیست دختر ؟ مگر به عروسی می روی تازه به عروسی هم اگر می روی نباید آرایش کنی...برای چه ابروهایت را برداشتی مگر تو ازدواج کردی؟ تو در کدام خانواده بزرگ شدی که گذاشتند در این سن و سال موهایت را رنگ کنی؟ تو مظهر فسادی با آن بینی عمل کرده ات. عینکت را ببین...مثلا فکر کردی من نخواهم فهمید که این را برای جلب نظر پسرها می گذاری؟ همین الان اگر دکتر چشم پزشک اینجا بود به تو می گفتم که چشمانت ضعیف نیست و تو فقط به دنبال بی حجابی هستی...وای این را ببین....چرا دستکش دستت نیست؟ چرا ساعت مارک دار دستت است...دختر جان تو مال کدام خانواده ... هستی که این چنین تو را ... بار آورده اند...و من فقط نگاهت می کنم. باید موهایت را بگذاری زیر روسری و الا باید از ته بزنیشان...تو اصلا از ذات مشکل داری...تو خیلی زنی...اندامت خیلی زنانه است...نه نه اینجوری نمی شود. تو باید خودت را تغییر بدهی و الا تبعیدت می کنیم به جایی که هیچ مردی نباشد...تو عامل فسادی می فهمی؟ همه بدبختی های این مملکت از توست...از تویی که اینگونه راه می روی و لباس می پوشی...تو اصلا نباید زن باشی...باید درشت باشی. باید مردانه راه بروی و مردانه لباس بپوشی و مردانه زندگی کنی ...مثل ما...اصلا نباید ظرافت های زنانه ات پیدا باشد... دیگ جایی از وجودم را نمی یابی که به آن انگ بزنی پس مقنعه ام را کنار می زنی و فریاد می زنی وا تو اصلا جایت در وزراست راه بیوفت و من نمی دانم پوشیدن یک لباس با یقه هفت آن هم زیر مانتو آن هم زیر مقنعه کجای مردانگی این مردان را به وجد می آورد. تو وجودم را می کاوی و من فقط نگاهت می کنم...تو مرا می بویی و با خشم یک سطل آب بر سرم خالی می کنی که من خود خود فسادم...من فقط نگاه می کنم...همین...حرف می زنی داد می زنی تحقیرم می کنی تهدیدم می کنی و من فقط نگاه می کنم...دلم می خواهد همین اینجا در همین لحظه خدایی که می گویی هست بیاید به قضاوت بنشیند...حرفهایت تمام نمی شود..از همه وجودم از همه هستیم انگ فساد می زنی انگ بی دینی انگ بی حرمتی انگ بی حجابی...حرفهایت تمام نمی شود. و من فقط نگاهت می کنم...وقتی سکوتم را می بینی به وجد می آیی زن فریب خورده که مرا امر به معروف کرده ای و نهی از منکر زن مسخ شده...دستمالی از جیبم در می آورم...به صورتم می کشم...ببین سفید است...هیچ رنگی روی آن نیست که من صورتم را به آن آذین داده باشم...این عطر وجود من است نه کنزو لاگست و دیور...این عطر زن بودن من است...ببین این رنگ موی من است نه رنگ مویی که تو فکر می کنی...مانتویم را ببین هیچ جایی از بدنم را به نمایش نمی گذارد که بدنم را اسیر یک مشت خرافه و حقارت می کند...من یک زنم مثل تو او با همه خصایص زنانگی...من آفریده اویم...چه کنم که زنم؟ در خانه حبس شوم؟ وجودم را به تحقیر ببرم؟ برای چه؟ اگر چادر سرم کنم و زیر آن هیچ نپوشم خوب است؟ زن هایی از خودتان دیده ام که لباس های آنچنانی می پوشند روی چادر به سر می کنند آنها خوبند؟
می دانی همچنس من تو با من مشکل نداری تو با زن بودن من مشکل داری...همه جرم من اینست که زنم...یک زن با همه زنانگیش...با همه ظرافت های زنانگی...با همه عطر وجود زنانگی...تو مشکلت اینست نه حجاب من نه یک تار موی من نه دستان بدون دستکشم...می دانی مشکل تو اینست که مسخ شدی...مسخ یک مشت مرد...مردهایی که خواستند و خواستند و خواستند که حکومت کنند...که ریاست کنند...که زن را این موجود لطیف را در پستو های خانه حبس کنند...می دانی زن مسخ شده تو ابزاری...تو آلت دستی برای ریاست آنها...اگر همسرت یا بهتر است بگویم مردت را فردا با زنی دیگر ببینی نمی توانی اعتراض کنی چون خودت چون خود خودت این حق را به او دادی که تحقیرت کند و به اسارت بردت...تو مادری ولی به فرزند یعنی به فرزند پسرت این اجازه را می دهی که تو را به اسارت خانه بکشد...باور کن یک تار موی من یا بوی عطر من یا رنگ لبهای من باعث فساد نیست...باعث بی حجابی نیست...دنبال فساد در جایی بگرد که خود عامل فساد است...من عامل نیستم...من زنم...یک انسان...یک آفریده خدای تو...درست مثل تو...ولی معتقدم به حق انتخاب به آزادی و به حقوق برابر...من معتقدم به آزادی و تو معتقدی به اسارت...خوب وجودم را گشتی ولی هیچ نیافتی که نشانی از بی شرمی باشد...تو مشکل با وجود من است...با رنگ وجودم با عطر وجودم با طرح وجودم نه با نوع لباسم و نوع آرایشم...
ولی این را باور کن که من یک زنم با همه ظرافت های زنانه و با همه حقوق انسانی...نمی گویم به من احترام بگذار...می گویم به خودت به زن بودن خودت احترام بگذار...همین...
حالا کجا باید برویم؟حرفهایم تمام می شود ...تو می روی و زن دیگری می آید...و باز بازی از نو...
پ.ن:روزهای خنده داری است شایدم بیشتر گریه دار...
پ.ن:اقلید شلوغ است ...خیلی شلوغ...آقایان به کجا چنین شتابان؟
پ.ن:میرای عزیز را بخوانید...من مجرمم...چون زنم...
پ.ن:همه وجودم هنوز درد می کند و بعد از دیدن این عکس...
پ.ن: وحالا زنان مبارزمان به حبس محکوم می شوند...این روزها بغض امانم نمی دهد...
پ.ن: این همه درد را چطور در عکس گنجاندی رفیق؟
پ.ن:خیلی حرفها دارم از نبودنم و حالا بودنم...خواهم گفت اندکی صبر...
ریحانه حقیقی
به نام حق!
خواهش میکنم این متن رو منتشر کنید.
همه باید بدونن اقلید چه خبره
تا کنون بیشتر نقاط شهر نابود شده و سربازان به زن ها و بچه ها رحم نمیکنند.حکومت نظامی برقرار است و مردم هم طعم گلوله های رافت احمدی نژاد را میچشند.
نامه ای به احمدی نژاد
احمدی نژاد خود میدانی که با کارهایت داری ریشه ی دین دوستی و میهن دوستی ایرانیان را بر میکنی.از اقلید خبر داری؟مامورهایت اموال مردم را غارت میکنند.زن و بجه ها را میزنند و...!چه کسی پاسخ گوست؟تو فقط چسبیده ای به اتم و هولوکاست و انرژی و بد حجابی و با این بهانه ها مردم بدبخت را نابود میکنی.بدان که قیامتی هم هست و آنجا جواب خواهی گفت.دیگر آنجا هوادارانت نیستند که هاله ی نور اطرافت ببینند و به یقین خود نیز آن را حس نخواهی کرد.
توبه کن و دست از این کارها بردار.
یا حق!!
سلام
به زن بودنت افتخار کن و این طوری فکر نکن که چون زنی با تو اینچنین رفتار می کنند موفق باشید
یا حق
متنت زیبا بود دختر و من هم خواهم نوشت از این جور گرچه سیاسی نیستم اما این جور است.........ستم که هر روز قیافه های ناراحت دختران را در تجریش ببینی
آه ای زن مسخ شده ی ستمدیده!!!
چرا از وقتی مسخ شدی به ما سر نمی زنی؟
بابا شوخی کردم رفیق چرا قاطی می کنی؟!!!
سلام. حال شما؟ با شماره ی جدیدی از مجله ی سیمرغ به روزم. خوشحال می شم بیاید.
موفق باشید
سلام ریحانه جان
گویا اینجا جایی برای من نیست
من اینجا نخواهم آمد چرا که عادت به بهم زدن و فضولی تو شرایط کسی رو ندارم.
از تو توقع نداشتم اینجوری بنویسی البته می دونم که جواب نمی خوای پس بدی پس به این حرفم هم گوش نکن
من اینجا نمیام
اگر خواستی سری بزن
ترجیح می دم بیرون از اینجا ببینمت اما گویا اونجا هم همینی
خداحافظ رفیق
سلام و سپاس از این همه لطف و هم دردی!شنیدنش سخت بود ولی سخت تر از آن دیدن صحنه هایی که تنم را لرزاند!
متنت دیگر گونه بود اما زیبا . امروز بودن جرم است برای حکومتی که غیریت را برنمیتابد . زن بودن یا مرد بودن معنا ندارد . بودن و وجود داشتن و خارج از دایره روزمرگی زندگی کردن جرم است . انگار باید همچنان اسیر اسب عصاری دور زن ساخته آقایان باشیم
پایدار باشی
یا حق
ریحانه ی عزیزم سلام. مثل همیشه قلم زیبایت برای دقایقی مرا در مقابل مانیتورم میخکوب کرد!
نوشته خیلی زیبایی بود....
خوبه کمی واقع نگر باشید. همه معلمین کارگران معترض حال اینکه با دو تا بسیجی مبارزه کنند ندارند پس زیادی زور نزنیم بهتره. باید بپذیریم که فعلا اکثریت با همین حکومته
سلام
ممنون که خبر دادی . خانه جدید مبارک . طرح جدید مبارزه با بد حجابی رو هم تسلیت میگم . والا مایه ننگه که تو کشوری زندگی میکنیم که حاکمانش مصداق ؛ جاهلها مکرم ؛ هستند .
این نیز بگذرد . با جماعت بدی طرف هستیم - نفهم و مدعی دین و به قول دکتر سروش : حمله های استبداد دینی و عمله های قرائت فاشیستی :
موفق باشید .
سیوند رو هم به همین زودی فراموش نکن.
سلامتی آزادی!
ریحانه جان
روزی که باز گشتم نمی دانستم که گشت عفاف در شهر برپا شده . پیش خودم می گفتم چرا همه مردم از مدرسه بر می گردند ؟چرا شهر سیاه پوشه ؟
غم دارم خواهر جان غم ....حالا ما در این زندان تا کی باید پر پر بزنیم؟
سلام رفیق!
از همراهی دلگرم کننده ات بی نهایت سپاسگزارم.به زودی در مورد تجمع و حواشی ان گفتگو میکنیم.......عمری اگر باشد!
زنده باشی
ریحانه عزیز ! به بازی آرزوها دعوتت کردم . بنویس تا از آینده بتوانیم بگوییم . آینده ای برای وطن و انسان
یا حق
برای نوشتن دنبال دلیل میگردم
نیست
سلام! وقتی در کویری دوستانی هم فکر و هم رزم را می بینی، دلت آرام می گیرد!
ریحتنه جان با تمام وجود نوشتارت را لمس کردم ... احساسش کردم ... با ذره ذره وجودم نازنین ... .
چرا از یک محیط آکادمیک باید همه سایت ها و وبلاگ های شماها فیلتر باشه؟ البته حز این یکی!!!
حالت تهوع دارم از این همه .... نمیدونم چی بگم بهش
شرم چه مرد یکی بنده و زن یک بنده
زن چه کرده است که از مرد شود شرمنده
گر کفن نیست بگو چیست پس این روبنده
مرده باد آن که زنان زنده به گور افکنده
آری مشکل همان زن بودن است.عطر خوش زن قدغن.
ما قدغنیم ُ قدغن.
موفق باشی دوست عزیزم.
سلام.. ممنون که داری به نوشته هایت ادامه می دهید و در این وب...
کاش ایران سرزمین ماها سرشار از آزادی و پر از بیان بود. بیان اندیشه، بیان قلم،بیان ... و .
جالب بود و یه شخصه استفاده نمودم
با آرزوی رهایی و ایرانی دگر
بی شرمی را حد گذرانده اند.به جرم زن بودن چها که ندیدیم ونکشیدیم....فقط به جرم زن بودن.برای خودم متاسفم.
هنوز از زخم سخن به حقیقت نپیوسته ی خمینی در باب اجباری نبودن حجاب رها نشده بودیم که احمدی نژاد و احمدی مقدم و احمد جنتی و سایر احمدهای دیگر زخمی دیگر گشودند.
ریحانه نازنین جای قدم شما در مطلب اخیرم خالی است.
درود
وبلاگ بسیار جالبی دارین! خوشحالم از آشناییتون!
من لینک وبلاگ شما رو در وبلاگ خودم قرار دادم! خوشحال می شم به وبلاگ من هم سر یزنید! و تبادل لینک داشته باشیم!
شاد و پیروز
بدرود
برای مریم!
اکثریت با حکومت نیست! اکثریت به کیش کیش حکومت رانده می شود! اکثریت آب به آسیاب دشمن می ریزد
ریحانه باز هم تاکید می کنم به زیبایی این نوشته و حرف هایش که بدانی به دلگرمی تو ما نیز می کوشیم. به امید روزی که وبلاگ های همه ی ما پر شود از عطر آزادی و عاشقی و نه تمنای آزادی و فریاد بر سر چوپان یا گوسفندانش
سلام.خوشحال میشم در مسابقه نامه میترا شرکت کنید.که دیگران از مطالبتون بیشتر استفاده کنند.متشکرم
سنگ ها را بسته، سگها را رها کردند
ستم کردند و با نام خدا کردند
بهشتت را نمی خواهم که زیر پای من باشد
ببین با جان مهجورم به نام تو چه ها کردند
جواب گریه ام خنده، جواب خنده ام مشت است
به حق امر بر معروف، چه منکرها روا کردند
گنه آدم نمود اول مرا با او رها کردی
گنه کاری ز نامردان، مرا هم مبتلا کردند
عجب دارم خداوندا که در ایوان بد خویان
ستم بر من روا کرده تو را هر دم صدا کردند
خداوندا! خداوندی، اگر بر جای حق هستی
ببین با زاده حوا گنه کاران گنه کردند
منم من جلوه روی تو در دنیا
ببین یارب که بدخویان به خوی تو ستم کردند
بهشتت را نمی خواهم
که اینان آبرویم را چو حقم بیش و کم کردند
ملا نصر الدین رو می گم. به ی طرفی گفت که کوچه بغلی آش می دن ، حلوا می دن ، نذری می دن ، چه می دونم . اینش مهم نیست ، قسمت مهمش مونده.
تو محل چو افتاد و همه تو کوچه بغلی صف بستن. ملا از هر کی نی پرسید چه خبره ، همه با قاطعیت می گفتن : ( مگه نمی دونی؟؟!! دارن کوچه بغلی آش می دن)
ملا کم کم یادش رفت کی چو نداخته بود ، قابلمه به دست رفت توصف واستاد...
هر طرحی ضعف فطری خواهد داشت ، چون ی آدمی مثل ما درستش کرده. باید کلان دید . کلان
اما آزادی . . . هر چیزی که بخواد از غیر خدا دورم کنه ، عین ازادیه - مثلا شاید اضافه کردن ۳۰ سانت به طول روسری بعضی ها ـ و هر چی من رو دنیایی کنه ، برام عین زندانه. زندان
اما اگر کسی کتک خوردن ( که احتمالا قضیه ی ملاست ، چون هیچ شاهدی براش نیست) قانون باید حمایت بکنه و می کنه ، خلافش رو تا حلا کسی برام ثابت نکرده. همه از سختی شکایت می ترسن ، یا شاید از آبروشون ، شاید هم ریگ تو کفششون دارن وی ترسن رو بشه!!
نه سیاه نه سفید ، حقیقت خاکستری ست ،
سیاه نمایی رو به بک گراند وبلاگتون محدود نکردید!!
لینک شما هم اضافه شد. موفق باشید
... امیدوارم هرچه زودتر از شر این ظالما خلاص بشیم.
نمیدونم چرا اینقدر صبر و تحمل مردم زیاده !
البته خیلی ها با همین کارها واسه خودشون اون بالا بالا ها جا پیدا کردن! براشون می صرفه , صداشون در نمیاد !
خدا لعنتشون کنه ...
لینک در
http://www.persiancultures.com/iran-woman/iran_fashion/Fashion_versus_Islamism.htm
سرفراز باشید
سلام دوست من
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم...
موفق باشید به من هم سر یزنید...
ReyhAneh jAn salAm
in matne shomA ro dar rAdio ghAsedak Swiss bA zekre nAme shomA ejrA kardim.
agar mAyel boodid , beshnavid
www.ghasedak.ch
سلام
ایول خیلی باهال بود
یکی نیست به این پلیسها که می خوان همرو چادری کنن بگه به نظر تو اگه همه چادر بپوشن فساد از بین میره؟
ریحانه حقیقی عزیز سلام
متنت رو خیلی قشنگ نوشته بودی
ولی من خیلی جاهاش رو قبول نداشتم
ولی اونا عقاید تو بودن
ما آدما همه با هم تو یه جامعه زندگی می کنیم کسی حق در بند کشیدن یا اسارت کسی رو نداره مگه با فرمان کسی که عادل ترین عادل هاست
از کار مامور ها طرفداری نمی کنم چون عقیده دارم تو کار مربوط به فرهنگ باید و باید فرهنگی کار بشه
یه مسئله احترام به زن بودن یعنی چی ؟
از یه طرف بعضی ها مثل شما اعتقاد دارن از یه طرف بعضی ها مثل مامورهایی که شما فکر می کنی اونجوری اعتقاد دارن
من هیچ کدوم از این اعتقادات رو ندارم
یه معلم دینی داشتیم که می گفت چادر پوششی نیست که اسلام واجب کرده باشه
ببین من یه چادری هستم ولی یه روز بود که چادر که سر نمی کردم هیچ موهام هم بیرون بود
ولی ببین قبلش من بازم حجابم خوب بود گاهی با چادر گاهی بی چادر بودم می دونی چرا اون تیپی شدم به خاطر اینکه بهم
به زور می خواستن بگن که تو باید چادر سر کنی منم حرف زور تو کتم نمی رفت و نمی ره
می دونی من حجاب کاملی داشتم و حتی رو یه تار مو هم حساس بودم
من اعتقاد دارم اگه قراره مامورانی تو کوچه و خیابون به مردم بگن که حجاب رو رعایت کنید باید رفتارش دوستانه باشه و خودش رو بالاتر از اون فرد ندونه
فرد امر به معروف کننده نباید به اون فرد دروغ بگه اونو تحقیر کنه یا به اون توهین کنه مهربون باشه مصلحت فرد مقابل رو رعایت کنه خودخواهی نکنه و خودش رو ستایش نکنه
قصدش فقط رضای خدا باشه
فقط اگه بدون اون امر به معروفش یا نهی از منکرش موثر واقع می شه باید امر به معروف و نهی از منکر کنه
می دونی مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر استفاده از جبره که اونم فقط با اجازه حاکم شرع باید باشه
ما زنیم و زن هم آفریده شدیم کسی حق نداره به زن بودن ما توهین کنه چون خدا ما رو زن آفریده و حتما هم مصلحتی در اون بوده ولی باید به مرد ها هم فکر کنیم که حتی شاید یک لبخند قشنگ هم سستشون کنه واقعا انقدر زود ممکنه نسبت به فرد تحریک بشن حالا به مسائل بی وفایی و اینا کار نداریم اونا جدا از اینان
بی آلایشی و در همون حال آراستگی باعث پیشرفت می شه
شما اگه می گی خدا ما رو زن آفریده کاملا درسته ولی همون خدا به ما دستور داده که تو جامعه با عفاف و آراسته ظاهر بشیم
می دونی بعضی ها شاید یه زمانی حتی خود من اعتقاد داشتم که دل آدما باید پاک باشه حالا ظاهر زیاد اهمیتی نداره ولی می دونی ما آدما یا به حرف دلمون گوش می کنیم یا مغزمون مغز فریاد می زنه که از حدود الهی خارج نشو وگرنه به ضررته
مغزه فکر می کنه و می گه بگذریم از این که مغز بعضی از آدما فرمان به بدی می ده از بس که بد فکر کردن و به بدی کردن فکر کردن
می مونه دل . دل اگه پاک باشه چرا باید بر خلاف سخن پروردگارش حرفی بزنه
می دونی دل هرجا باشه عمل هم به سمت اون می ره
من هم مثل شما نمی خوام اسیر باشم نمی خوام در بند باشم ولی ما همه اسیر دنیاییم و برای آزاد شدن از این قفس باید سبک بال باشیم
یعنی چیزی با خودمون نبریم که مانع رد شدنمون از لای نرده های این قفس بشه
واقعا خدا زیباست و زیبایی ها رو دوست داره پس زیبایی های دخترانه رو بی خودی خلق نکرده . کرده؟
مسلما نه ولی بدن دختر ها هم مثل همه چیز های خوشگل و با ارزش نباید به هرکس و ناکسی نشون داده باشه .
مثل یه تیکه جواهر که اگه جلوی چشم بذاریش . ممکنه یکی از اونایی که می بیندش یه دزده جانی باشه
ببخشید زیاد حرف زدم
دوست دارم بیشتر باهات آشنا بشم ریحانه عزیز به جای آدرس وبلاگم آدرس ایمیل می نویسم که اگه خواستی بهم ایمیل بزنی
به کشف هیولا بیا این جنسیت نمیخواهد
پس بورو شکمت رو بنداز بیرون. مثل خراب ها هم آرایش کن.
یه دامن هم بپوش ۳ سانتی متر با رونت فاصله داشته باش و
جون زنی، برای مردا تو خیابون عشوه بیا
و چون زنی یه کفش بپوش ۷ سانتی متری پاشنه و بورو سر کار
و چون زنی، یک لاک سیاه هم بزن بورو سر کلاس!
این کارا بکن تا مردا بگن چه object محترمی و چه اسباب بازی
رنگیِ خوشکلی!! و بعد هم مثل یک توپک رنگی پرتت کنن اونور
وقتی یه کم بهت خندیدن.
چقدر تو عاقلی!!!! ببین عقل و شعورت رو نکنه از بُز قرض کردی؟!
جرم تو اینه که خودت رو در حد یک اسباب بازی خوشرنگ پایین
می آری نه چون زنی.