خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خسته ام...خیلی..با همه دعوام شده...هلیا مادرش مرده تازه بعد از یک ماه فهمیده...درسا برام یه مارت درست کرده برا روز معلم...ولی من خسته ام...خیلی...چرا؟
نظرات 3 + ارسال نظر
امیرحسین سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1386 ساعت 18:05 http://daftarema.blogfa.com/

بابا رفیق!‌ بابا اعتراض!‌ بابا لوگو دار!
تو بلاگ اسپات دنبالت می گشتم تو بلاگ اسکای پیدات کردم!
من هم لینکت کردم. بزن قدش رفیق!

زینب ساداتیان سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1386 ساعت 21:01 http://www.hamishekhali.persianblog.com/

مردم دیوونه شدن گلم! امروز وقتی داشتم از کلاس بر می گشتم خونه یک راننده تاکسیه داشت من رو میزد بکشه!
منم خستمه! اما نباید به خستگی رو داد! چون سوار میشه بد جور!
موفق باشی همیشه عزیزجانم

صورتک خیالی چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 ساعت 09:14 http://ma3k.blogspot.com

ولی زندگی ادامه داره و تو بهتر از همه میدونی دوس جان..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد