خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

خ ر ا ب آ ب ا د

این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان

دیروز که حالم خیلی بد بود همه شوخی هایش روحم را تازه تر می کرد. دیروز که همه چشمانم اشک بود، همه چشمان خندانش، آرامم می کرد. نگاهش، کلامش، بودنش در همه لحظههایم آرامش بخشم بود...دوست داشتم بودنش را. دوست دارم بودنش را ... و چقدر خوشبختم که دارمش... و نگاهها و خندههای از پشت عینکش ... و همه بودنش در همه این روزها ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد