با گذشت بیش از هفت ماه از آغاز طرح ارتقا امنیت اجتماعی، و ادامه آن در فصل پاییز، حضور ماموران نیروی انتظامی همراه با ماشین های گشت ارشاد در میادین اصلی و خیابان های شهرها هنوز برای ساکنین شهرهای بزرگ مخصوصا تهران قابل قبول نیست و نوع نگاه مردم به این طرح همچنان با بدبینی همراه است
از اولین روزها آغاز این طرح واکنش های متفاوتی به اجرا و نحو اجرای آن توسط مسئولین و مردم صورت گرفته است. ولی حمایت همه جانبه محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور و پس از آن حمایت رهبری جمهوری اسلامی ایران از این طرح به سردار رادان و باقی مسئولین این طرح این مجوز را داد که با شدت تمام و به بدترین نحو ممکن با افراد ،رفتار کنند.عکسهای منتشر شده از بازداشت افراد موسوم به اراذل و اوباش و زنان بد حجاب و گزارش های منتشر شده از نحو برخورد در بازداشتگاه کهریزک وزرا بیانگر این امر است و این در حالی است که رئیس جمهوری اسلامی ایران بر مهرورزی حتی با مجرمین نیز تاکید دارد.
در حالیکه طرح ارتقاء امنیت اجتماعی طی 4 مرحله ی :برخورد با بدحجابی، مبارزه با اراذل و اوباش، مقابله با پوشش الگوی غربی و جمعآوری معتادین به اجرا درآمده، در جریان آن تاکنون صدها نفر بازداشت و دهها نفر تحت عنوان اراذل و اوباش اعدام شدهاند. و این در حالیست که صدها نفر از این افراد نه اراذل و اوباش بوده اند نه بد حجاب . حضور افرادی که پیشینه سیاسی داشته اند در میان بازداشت های دور اول بازداشت ها این موضوع را متذکر می شود که درپس طرح به ظاهر اجتماعی ارتقا امنیت، خواست های سیاسی نهان است و دولت جمهوری اسلامی ایران قصدی به جز اعمال یکسری منع آمدو شد و اجازه ورود به منازل افراد را ندارند.حضور ماشین های گشت در شهر و حمله های ضربتی به منازل افراد موسوم به اراذل و اوباش هرچه بیشتر بیانگر وجود حکومت نظامی در شهرها است. کنترل رفت و آمد افراد در سطح شهر و اجازه ورود بعد از انقلاب اسلامی بدنبال راهی موجه و قانونی بوده اند که با توسل به آن بتوانند افراد را تحت کنترل خود داشته باشد تا از هرگونه نافرمانی مدنی و سیاسی جلوگیری کنند . حال با توسل به این طرح راه حلی یافته اند که از طریق آن می توانند رفت و آمد افراد را در شهر تحت کنترل خود داشته باشند.
شیوه رفتاری حکومت جمهوری اسلامی ایران همیشه همراه بوده است با ایجاد رعب و وحشت و از هر ابزاری استفاده می کند برای رسیدنش به هدف که همان حکومت دیکتاتوری مطلقه و بدون حضور مخالف است. با بررسی بعضی از پرونده های ارجاع شده به بازداشتگاه وزرا به راحتی می توان دریافت که بسیاری از بازداشت های صورت گرفته توسط نیروهای گشت ارشاد بدلیل بد حجابی نبوده است و دلیلی جز ایجاد رعب و وحشت در افراد نداشته است. حتی با دقیق شدن در رفتار این نیروها می توان دریافت گاهی در بعضی موارد با افرادی که پوشش آنها با عرف جامعه بسیار متفاوت است برخوردی نشده .می توان اینگونه نتیجه گرفت که اساسنامه کاری این افراد برخود با بدحجابان یا پسران جوان نیست بلکه اساس کار این افراد مقابله با هرگونه مخالفت است.حال اگر این مخالفت سیاسی باشد یا اجتماعی و مدنی. گاه این مخالفت ها به نظام حاکم و سیاست های آن است و گاه به رفتار اجتماعی نظام و نوع قوانین وضع شده در اجتماع. بطور کلی هرگونه مخالفتی حتی در ظاهر افراد نیز باید سرکوب شود .
بعد از انقلاب 1357 و روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی ایران، این حکومت تلاش بی سابقه یی در خاموش کردن صدای اعتراض مخالفانش داشته است و تلاشی مضاعف داشته در موجه جلوه دادن این سرکوب ها. حال با توسل به این طرح، شبحی از حکومت نظامی در شهر های بزرگ مخصوصا تهران به راه انداخته است و در رسیدن به هدف خود و ایجاد رعب و وحشت تا به امروز موفق عمل کرده است. بازداشت های بی سابقه افراد موسوم به اراذل و اوباش و اجرای سریع احکام اعدام صادره از دادگاهی بدوی، موج جدیدی از رعب و وحشت را در جامعه مخصوصا برای فعالین حقوق بشر به همراه داشت است . دادگاههایی که در عرض چند هفته و طی وضعیتی قرون وسطایی حکم به اعدام افرادی دادند که مجرم بودنشان برای جامعه حقوقی محرز نبود، حامل این پیام است که این نظام از هیچ تلاشی برای سرکوب فردی که به زعمش مخالف است ابایی ندارد . حتی در این طرح به ظاعر اجتماعی افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند نیز معاند و مخالف محسوب می شوند و به شدیدترین نحو ممکن سرکوب. و همه اینها شاهدی است بر این مدعا که طرح ارتقا امنیت اجتماعی، طرحی صوری است و در پس پرده معادلاتی دیگر در جریان است.
پ.ن: انگار باز سال ۶۷ است و اعدام و شکنجه...دلم برایتان تنگ شده است رفقایم... استوار باشید و پایدار که مردان ایستاده میمیرند...منتظرتانیم...حال و روزم غریب است...یادشان در یادم زنده است و صدایشان در گوشهایم و چشمانشان در نگاهم...نگرانم...خیلی نگران...چرا این روزهای لعنتی تمام نمی شود؟
پ.ن: انگار بعضی از آدمها برای بودنشان باید با تخریب شخصیت دیگران همراه باشد. انگار این آدمها نمی توانند ساده و معمولی زندگی کنند و حتما باید باقی را آزار بدهند تا اثبات شود که هستند...آقای محترم!!! می دانیم هستی!!! نیازی نیست برای ابراز وجود چنین سر و صدا به راه بیاندازی و برای بودنت همه دوستی هایت را دستمایه تهمت ها کنی!!! ولی شاید روزی خسته شوی !!! نمی دانم...شاید پاسخ این بزرگان ...درد دل علی وفقی نازنین ،پاسخ سعید قاسمی نژاد عزیز ، رشید اسماعیلی عزیز و مهرداد بزرگ عزیز ...
یاد ایامی که ...
سفیدی به اینجا میاد
مبارک ست!
نقد کار تو آسون نیست. فعلا همین چند کلمه دربارهی نظر من دربارهی یه ساختار مناسب برای یه مقالهی دقیق و تحلیلی:
مقاله تحلیلی باید دارای المان های اساسی زیر باشه:
۱. مقدمه که باید علاوه بر دادن زمینه و علاقه مند کردن خواننده به نوعی حامل تز پایه (ترجیحا یک جملهای) نویسنده باشه.
۲. استدلال و نتیجه که شامل مقدمات، پیش فرضها، استدلالات و نتیجه گیریهای جز به جز باشه در جهت تز پایه.
۳. نتیجه گیری نهایی
تهیه چنین طرحی مستلزم داشتن دیتا و اطلاعات کافی در مورد موضوعه. این اطلاعات قبل از نوشتن مقاله باید گروه بندی شده، ارنباطاتشون مشخص شه و به عنوان اساس و مبنای تک تک پاراگرافهای متن (به عنوان گوشته و پوسته) قرار بگیرن. اگه خواستی می تونم بهت منابعی معرفی کنم.
و این هم چند توصیه:
- تحلیل سیاسی نوشتن سخته، چون خیلی ساده میشه به دام موضع گیری خاص و شعاری افتاد. تحلیل باید بتونه یک فرآیند سیاسی رو به مثابه بک سیستم (اغلب هوشمند) آنالیز کنه، اجزاش رو مشخص کنه و ارتباطاتش رو نشون بده. در واقع کار نویسنده در این موارد کار شبیه یک صنعتگر یا یه مدلساز فیزیکیه که می خواد مدلی قابل دستیابی (و البته مسلما ساده تر) از یه واقعیت پیچیده و دور از دست بسازه. این کار خیلی سختیه و مستلزم مطالعه کافی و ممارسته.
- تکرار. این یه آفت عمدهی مقاله است. مثل ورم کردن تن می مونه. بادی که زیر پوست میره و هویت واقعی به مطلب نمیده. اگه ساختاربندی متن بر مبنای صحیحی (مثلا پاراگراف چینی محتوا) پیش بره این مشکل کم پیش میاد. حالا یه قلم دستت بگیر و جاهایی رو تو مقالهت که مطلب مشخصی رو به شکل یکسان یا به انحاء متفاوتی تکرار می کنن مشخص کن و یگانه بکن. اونوقت متوجه منظورم میشی.
نقد کار تو آسون نیست. فعلا همین چند کلمه دربارهی نظر من دربارهی یه ساختار مناسب برای یه مقالهی دقیق و تحلیلی:
مقاله تحلیلی باید دارای المان های اساسی زیر باشه:
۱. مقدمه که باید علاوه بر دادن زمینه و علاقه مند کردن خواننده به نوعی حامل تز پایه (ترجیحا یک جملهای) نویسنده باشه.
۲. استدلال و نتیجه که شامل مقدمات، پیش فرضها، استدلالات و نتیجه گیریهای جز به جز باشه در جهت تز پایه.
۳. نتیجه گیری نهایی
تهیه چنین طرحی مستلزم داشتن دیتا و اطلاعات کافی در مورد موضوعه. این اطلاعات قبل از نوشتن مقاله باید گروه بندی شده، ارنباطاتشون مشخص شه و به عنوان اساس و مبنای تک تک پاراگرافهای متن (به عنوان گوشته و پوسته) قرار بگیرن. اگه خواستی می تونم بهت منابعی معرفی کنم.
و این هم چند توصیه:
- تحلیل سیاسی نوشتن سخته، چون خیلی ساده میشه به دام موضع گیری خاص و شعاری افتاد. تحلیل باید بتونه یک فرآیند سیاسی رو به مثابه بک سیستم (اغلب هوشمند) آنالیز کنه، اجزاش رو مشخص کنه و ارتباطاتش رو نشون بده. در واقع کار نویسنده در این موارد کار شبیه یک صنعتگر یا یه مدلساز فیزیکیه که می خواد مدلی قابل دستیابی (و البته مسلما ساده تر) از یه واقعیت پیچیده و دور از دست بسازه. این کار خیلی سختیه و مستلزم مطالعه کافی و ممارسته.
- تکرار. این یه آفت عمدهی مقاله است. مثل ورم کردن تن می مونه. بادی که زیر پوست میره و هویت واقعی به مطلب نمیده. اگه ساختاربندی متن بر مبنای صحیحی (مثلا پاراگراف چینی محتوا) پیش بره این مشکل کم پیش میاد. حالا یه قلم دستت بگیر و جاهایی رو تو مقالهت که مطلب مشخصی رو به شکل یکسان یا به انحاء متفاوتی تکرار می کنن مشخص کن و یگانه بکن. اونوقت متوجه منظورم میشی.
به هر حال به نظر من در مجموع تلاش خوبی بود.
سلام. مطلب جالبی بود. چقدر دردناک هستن بعضی از مطالبت. خیلی از ته دل نوشتیشون...جدا اثر میگذاره قلمتون
سلام..............................مطالبتون جالب بود.............موفق باشید
در کوچه باد می آید .. این ابتدای ویرانی است
نمیدون منو یادتونه یا نه....
همیم الان فهمیدم قضیه علی رو
....
نمیدونم چی بگم
بر سر آنم که گر ز دست برآید ...
کامنت بی شرمانه خانمی به نام سولماز که یقینا نامهای دیگری هم دارد پاک شد...
اشتباه میکنید دوست من. صمیمانه میگویم. در سوء تفاهم به سر میبرید......از گفتگویی متمدنانه و بالغانه به جای سوء تفاهم و دشنامگویی هاتان استقبال میکنم. یافتن شماره من برایتان در صورت تمایل به گفتگو نباید کار سختی باشد. پاینده باشید دوست گرامی
آخه احمق جون پیمان عارف که بودنش و تاثیرش تو جنبش دانشجویی مسلمه. نیازی هم به در افتادن با امثال تو نداره برای بودنش. اون که به تو کاری نداره یعنی تو رو به فلانشم حساب نمیکنه. چقدر خودتو جدی گرفتی خانوم متوهم. آخه تو اصلا کی هستی که عارف با اون همه اسم و رسمش باید و تو رو آدم حسابت کنه و باهات دربیفته. یه سوال جدی: در مقایسه تو و دوستات و عارف و وزن سیاسیش که مثل مقایسه فیل و فنجون میمونه ، اینطوری منطقیه که شماها بخواهید با فحش دادن به عارف خودتونو نشون بدید و مطرح کنید یا اینکه عارف نیاز داره که با فحاشی به شماها خود اثبات شدش رو اثبات کنه؟ آخه بی منطقی و وقاحت هم حدی داره خانوم محترم. این حرف شما مثل این میمونه که بگیم رئیس دانشکده ما برای اثبات خودش واستاد و با سوپور دانشکده دهن به دهن شدو منو یاد ابراهیم اصغرزاده میندازی متوهم جان
عزیزانم این اقایان در دینی که نتیجه سالها بدعت وخرافه است هیچ انتقادی را بر نمیتابند وتکه یخ مغزشان بجز باسوزاندن مردم شریف ومسلمان ایران دراتش دادکاههای تفتیش یا بهتر بکویم تشویش عقایدشان ذوب نمیشود ودرنهایت سرنوشتشان مانند تمام دیکتاتورها ی مستبد در تلوزیون وداع با کونه های اشک الود تمساحی خواهد بود اشکی که ان راتاکنون سه بارملت ایران شاهد بوده است ودر پایان المگ یبغی مع الکفر و لا یبغی مع الضلم زنده وپاینده ایران وتنها پرچم سه رنک ان ذلت بر تجزیه طلبان