من دچار خفقانم ! جرعه یی آب به من که نه آزادی دوستانم مرا آرزوست ! نه جرعه یی آب نه حقی از حیات، دوستانم را به ما بازگردانید ! احسان و مجید و بهنام و آرمان و احمد و مازیار و علی و از همه مهمتر دلارام را !
من دچار خفقانم ! نه هوایی هست برای تنفس نه دلیلی هست برای بودن ! وقتی عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد چه دلیل و امیدی برای زیبستن !
دوستانم را آزاد کنید...آزادی را بنام آزادی، آزاد کنید !
پ.ن : آنقدر حرف دارم برای گفتن که نمی دانم کدام را بگویم.کمی تنبل شده ام بزودی همه چیز درست می شود ! قول می دهم !
من هم می دانم
جیک جیک
از قار قار
زیبا تر است
اما باید کلاغ باشی تا بفهمی
این صدا
برای این همه برف
کم است
--------------------
حال امروز تو هم همینه . منم یکی مثل تو . امیدوارم هر چه زودتر خلاص شیم . گریه کن آبجی !
تا آزادی...
آخه عزیز من! چرا قولی میدی که هیچ امیدی بهش نیست؟
چه روزهای تیره ایست برای وطن