این روزها هر لحظه دلم پر می شود و خالی از لحظه های تنهایی...روزگار عجیبی است آنقدر عجیب که در ازدحامشان گم شده ام ...
نوشته شده در جمعه 9 اسفند 1387ساعت
19:06 توسط ح|
این شعر را برای تو می گویم/در یک غروب تشنه تابستان/در نیمه های این ره شوم آغاز/در کهنه گور این غم بی پایان
این روزها هر لحظه دلم پر می شود و خالی از لحظه های تنهایی...روزگار عجیبی است آنقدر عجیب که در ازدحامشان گم شده ام ...